۱. صب که چشامو وا کردم بــــــــرف مث پنبه 8}
۲. تماس تصویری و دیدن پسرعمو فرنگ رفتمون بعد دو سال [نمگم به کسی ولی دلم برا خودش و زنش تنگ میشه ]
۳. تصمیم گرفتم نماز قضای هرروزو همون روز بخونم و نمونه برای بعد
۱. صب که چشامو وا کردم بــــــــرف مث پنبه 8}
۲. تماس تصویری و دیدن پسرعمو فرنگ رفتمون بعد دو سال [نمگم به کسی ولی دلم برا خودش و زنش تنگ میشه ]
۳. تصمیم گرفتم نماز قضای هرروزو همون روز بخونم و نمونه برای بعد
۱. بازی کردن و ذوق و شوقای نی نی دایی [مهیار بی دندون .. افتاده تو قندون B:]
۲. از صب تا شب یه بند تخمه خوردم
۳. خندوانه خوب بود
۱. دیدن ابرای خامه ای با لبه های خورشید عسلی
۲. بازی کردن با نی نی دایی
۳. شوهری برام تقویمو به چنگ آورد :شوالیه
۱. تحویل سال و عیدی گرفتن [ مامانی گف ایشالا سال دیگه باهم :ذوق]
۲. تمرین قلاب بافی پروژه روتختی ♥
۳. اومدن شوهری پای پنجره و دوبس دوبس کردن [ دستشو که گذاش زیر چونش لب پنجره، همینجو خیره منو نگا کرد ♥]
۱. یه سفارش تایپ تموم کردم [ کاش پولاشو با پول شوهری قاطی نکرده بودم هرسری میگرفتم آخر کارها ]
۲. خرید یه سری خورده وسایل عید
۳. مامانی روز زنو بم تبریک گفت :غرور
۱. رابطه خوب و عجیب و احساسی با شوهری
۲. ی عالمه کباب کوبیده و جوجه با سنگک و دوغ :گشنه
۳. نظر دادن شوهری برا بافت روتختی خونمون [ فک نمی کردم اینجوری براش تلاش کنه و نظر بده .. خیلی حس خوبی بود ]