۳ اسفند ۹۶
جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۱۷ ق.ظ
۱. Bonding time
۲. رفتیم با شوهری یه شیرینی پزی که کیک تولد بگیریم و چقد اونجا رو دوس داشتم .. شلووووغ بعد هی کیک میاوردن بیرون هی میدادن به مشتریا تند و تند [آرزو کردم کاش یه روزم ما یه شیرینی فروشی بزرگ و شلوغ و خوشمزه داشته باشیم]
۳. نصفه شب رفتیم با خواهری پشت بوم زیر بارون نشسیم چراغای شهرو از بالا نگاه کردیم، آهنگ گوش کردیم، قر دادیم، حرف زدیم، عکس گرفتیم .. و کلی چسبید ♥
- ۹۶/۱۲/۰۴
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.