۵ آذر ۹۸
چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۱ ب.ظ
۱. رفتم ب مادرشوهرجان سر زدم کلی بغلش کردم باهم حرف زدیم [شوهری بم میگه خودشیرین:دی]
۲. خاله جان و مامان جون اومدن خونمون
۳. نمازمو تو مسجد زیر پل خوندم .. گریه کردم .. سبک شدم
- ۹۸/۰۹/۰۶
۱. رفتم ب مادرشوهرجان سر زدم کلی بغلش کردم باهم حرف زدیم [شوهری بم میگه خودشیرین:دی]
۲. خاله جان و مامان جون اومدن خونمون
۳. نمازمو تو مسجد زیر پل خوندم .. گریه کردم .. سبک شدم
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.